ترجمه و تلخیص کتاب:
نام کتاب : تحول فرهنگی در هند
نویسنده: یوگندرا سینگ
ناشر: Rawat Publications
محل نشر: جیپور
سال نشر: 2000
مؤلف کتاب ی یوگندرا سینگ که از اساتید دانشگاه جواهر لعل نهرو در دهلی میباشد در اثنای مقدمه کتاب توضیح میدهد که اکثر مقالات کتاب در دهه 90 توسط نویسنده تحریر شدهاند. برخی از مقالات، مقالات نویسنده بوده که جهت ارائه در همایشهای جامعهشناسی تهیه شدهاند. نویسنده در مقدمه دوم کتاب به بررسی اجمالی و مختصر از فرآیند تغییر فرهنگ در جامعه هند میپردازد و بر جنبههای کیفی آن تأکید میکند.
نویسنده به ابعاد مختلف این تغییرات از جمله تحولات مربوط به سیستم طبقات اجتماعی و فرآیند تحول اجتماعی، تحولات جمعیتشناسی در رابطه با شهرنشینی و صنعتی شدن و مدرنیزاسیون اشاره میکند.
نویسنده در مقدمه خود اشاره میکند که کلیه تغییرات ساختاری در ارتباط بامؤسسات اجتماعی عمدتاً مربوط به تأثیرات جهانی شدن بر فرهنگ در سطوح محلی، منطقهای و ملی میباشد.
نویسنده توضیح میدهد که در جریان مقالات خود در این کتاب سعی کرده است . به بررسی تحولات فرهنگی از منظر عوامل اجتماعی، روانشناسی و ایدئولوژیکی بپردازد و همچنین از سوی دیگر تشکیل هویتهای فرهنگی جدید را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
از منظر نویسنده تسلط فرهنگی و سمبولیک یک فرهنگ بر فرهنگهای دیگر دارای اهمیت جامعهشناختی بالای میباشد. در این ارتباط نویسنده در یکی از مقالات خود به بررسی مسأله زبان اردو و ارتباط آن با هویت فرهنگی مسلمانان در هند پرداخته است.
از دیدگاه نویسنده جهانی شدن باعث گسترش دامنه و سرعت تعاملات فرهنگی ما بین جوامع میگردد پدیده مهاجرت و ظهور دیاسپواری فرهنگی در این میان به عنوان کاتالیزورهای تحولات فرهنگی عمل کردهاند.
البته نویسنده از نقض انقلاب مربوط به تکنولوژی ارتباطات و تأثیرات مربوط به آن نیز غافل نیست و در مقدمه کتاب به آن اشاراتی دارد.
نویسنده مقالات فرهنگی را در مقدمه کتاب زیر عناوین چون ادغام فرهنگی، واگرایی فرهنگی، همگرایی فرهنگی، برخورد فرهنگی و از این قبیل توضیح میدهد.
فصل اول: اهمیت فرهنگ در فهم تغییرات اجتماعی در هند معاصر
در ابتدای این گفتار مؤلف ضمن تعریف عوامل و فاکتورهای تشکیل دهنده فرهنگ ، بطور کلی اجزا فرهنگ را دارای دو بعد مادی و معنوی میداند.
ضمن اینکه هر فرهنگ به نوبه خود دارای زیر فرهنگهای مشخص و حتی فرهنگهای متخاصم با خود میباشد. مؤلف ضمن اشاره به پارادیم سنت و مدرنیته به تشریح مطالعه فرهنگها و تمدن هند توسط جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی اروپایی و آمریکایی میپردازد. پس از آن نویسنده به تغییرات صورت گرفته از پارادیم سنت مدرنیته محافل روشنفکری و جامعهشناسی هند تأکید میکند.
نویسنده پس از ارائه این مبحث به تبیین تغییرات وتحولات ایجاد شده در فرهنگ هند پس از استقلال این کشور از سال 1947 به بعد میپردازد. در این رابطه وی از جمله به مواردی مثل تغییر متد زندگی اشخاص و چگونگی گذران اوقات فراغت اشاره دارد. فرهنگ مصرف، نحوه لباس پوشیدن، روی آوردن به تولیدات مصنوعی و سینمایی، نحوه نقل و انتقال، تضعیف تحریمها و ممنوعیتها از جمله موارد دیگری است که در این بخش به آنها اشاره میشود.
نویسنده بررسی خود را از آغاز انقلاب سبز در دهه 1970 شروع می کند و پایه و اساس این تحولات فرهنگی را از همین برهه زمانی میداند.
بر اساس مطالعات انجام شده از آن زمان به بعد احساسات هویتی و خود آگاهی جمعی در سطوح کاستها، قبایل و مناطق مختلف و اقلیتها در حال افزایش بوده است.مهاجرت بین منطقهای نیز افزایش قابل توجهی داشته است.
بر اساس همین نمونهبرداری مطالعاتی فرهنگ گیاهخواری روبه ضعف نهاده در حالیکه فرهنگ گوشتخواری در حال افزایش میباشد.
در ادامه نویسنده به بررسی شکلگیری طبقه متوسط در هند میپرداز و بر نقش مهم طبقه متوسط هند که بالغ بر بیش از200 میلیون نفر از جمعیت هند را تشکیل میدهند در تحولات فرهنگی به وجود آمده و تداوم یابنده در جامعه هند تأکید میکند.
نکته قابل توجه این است که جریان تحولات فرهنگی از لحاظ دامنه و وسعت دارای 2 نوع تأثیر متفاوت بوده است . برخی از این تغییرات فرهنگی فقط در چارچوب اقلیتی خاص و یا گروه اجتماعی بخصوصی بوجود آمد و برخی دیگر خارج از مرزهای کاست، دین و مذهب و طبقه اقتصادی تمام اقشار جامعه هند را در بر میگیرد.
به تدریج که هند پس از استقلال بطور جدی وارد مرحله صنعتی شد میگردد چالشهای فرهنگی جدی آن شروع میشود. در این میان رسانههای گروهی از جمله رادیو و تلویزیون روزنامههای ملی و محلی، ژورنالها, مجلات و دسترسی تکنولوژیک به سیستم اطلاعات جهانی از طریق ماهوارهها از جمله مهمترین عوامل تأثیرگذار در این رابطه بودهاند. تا جایی که این جریان از دیدگاه نویسنده منجر به بروز پدیده " انفجار اطلاعات " در جامعه هند گردیده است.
نویسنده فرهنگ در حال شکلگیری در هند را به شدت متأثر از نوع مناسبات و روابط اقتصادی جدید در این جامعه میداند. از دیدگاه نویسنده عواملی از قبیل توسعه شبکه بازار صنایع فرهنگی، مانند صنعت توریسم و گردشگری و تعاملات مابین فرهنگی نقش مهمی در جهانی شدن فرهنگ ایفاد کرده و میکند. بر این اساس نویسنده چالشهای بیشتری را حتی در مرحله پس از صنعتی شدن برای جامعه هند پیشبینی میکند. از این نقطه نظر مهمترین نهادی که از دیدگاه نویسنده در معرض تغییر و تحولات بنیادین قرار خواهد گرفت و به تبع آن نهادهای دیگر اجتماعی نیز متحول خواهند شد نهاد خانواده است.
نویسنده بر این نکته تأکید میورزد که دلایل کافی و مبرر وجود دارد مبنی بر اینکه توسعه تکنولوژیهای الکترونیکی از جمله رایانهها، شبکه اینترنت .... ما را به سمت نوعی فرهنگ دیجیتال پیش میبرد. نویسنده با تأکید بر مثال ژاپن تأکید میورزد که تجربه ژاپنیها مبنی بر دسترسی اقتصاد قدرتمتند و تکنولوژی برتر در جهت حل مشکل هویتی نشاندهنده آن است که این جریان بیشتر درجهت همسانی فرهنگی گام برداشته تا اینکه در جهت مشکلسازی هویتی باشد.
فصل دوم : جهانی شدن و فرهنگهای محلی مسائل و دیدگاهها در هند
نویسنده ضمن بررسی اثرات مکتب اثباتگرای اروپایی بر روی روند مطالعه فرهنگها و جوامع تأکید کرده لکن آنرا کافی نمیداند.
در ادامه نویسنده ضمن اشاره به اینکه در حال حاضر در هند تحقیق و تحلیل نسبتاً مفصلی درباره ابعاد محتوای فرهنگ در سطوح بومی، منطقهای و ملی سعی در تبیین ریشههای تاریخی جهانی شدن در جامعه هند دارد. در ارتباط با نوع تأثیر روند جهانی شدن اقتصاد بازار آزاد و سیستم نوین رسانههای گروهی برنوع و روش زندگی مردم و شالودههای در جامعه هند درمیان روشنفکران و سیاستگذران هند نگرانیها و مجادلات فراوانی بوجود آورده است.
به طور عمده این تأثیر از دو بعد اصلی قابل بررسی است . یک بعد محلی و تأثیر بر روی فرهنگهای بومی میباشد و دیگر تأثیر در سطح فرهنگ ملی بر اساس سنت تحقیقی در هند بر روی ابعاد محتوایی و ماهوی مقوله فرهنگ در ابعاد مختلف بومی، منطقهای و ملی کارهای زیادی انجام شدهاست. نهضت ملی در مواجهه با فرهنگ غرب استعمارگران باعث گردید که هندیها به شدت نسبت به هویت فرهنگی خود خودآگاهی پیدا کنند. نگرانیهای موجود درباره تأثیر جهانی شدن و اقتصاد بازار رسانه و سیستمهای اطلاعاتی, چگونگی معیشت و نحوه زندگی که بطور مستقیم محتوی سمبلیک و بنیادین سنت را متأثر میسازد باعت حاکم شدن جدال مضطربانهای میان رهبران و مردم و احزاب سیاسی در رابطه با چگونگی سیاستگذاریهای دولت در این باره گردیده است. اتخاذ چنین سیاستهای همواره در جامعه هند وجود داشته است لیکن چه در سطح محل و چه در سطح منطقهای اتخاذ چنین سیاستهایی به دلیل فرآیند جهانیسازی از فوریت ویژهای برخوردار گردیده است.
نویسنده تشریح میکند که از لحاظ جامعهشناسی هند جامعهای است که هر یک از بخشهای مذهبی آن نیز از زیر مجموعهها و یا اصطلاحاً جماعتهای تشکیل شدهاست.
584 جماعت برای مسلمانان، 100 جماعت برای جینها، 93 برای بودیستها، 329 جماعت برای مسیحیان، 7 جماعت برای یهودیان، 3 جماعت برای پارسیان و نهایتاً 411 جماعت برای آنیمیستها.
اتکا به همین آمار مختصر از عمق تنوع و پیچیدگی اجتماعی جامعه هند خبر می دهد، چرا که هر کدام از آنهابه نوبه خود از تنوع فرهنگی خاص خود برخوردار می باشند. تنوع فرهنگهای محلی مرتبط با مشخصه های فرهنگی جماعتها می باشد. مطالعات فرهنگهای محل در مناطقی مانند اوتارپرادش و راجستان نشانگر تشابه فرهنگی بسیار زیادی در شیوه زندگی، ترانهها، موضوعات محوری وسمبولها میباشد. فرآیند ادغام و تجزیه هر دو بطور همزمان با آیینهای مقدس، اسطورهها، افسانهها و علائم سمبولیک وجود داشته است.
عامل دیگر و تاثیر گذار بر توع فرهنگی جامعه هند مساله تنوع زبانی آن می باشد. زبان نقش و عامل اساسی را در تقسیم بندیهای ایالتی و مرزبندیهای آنها ایفاد نموده است. این اقدام درجهت آن صورت گرفت که باور عمومی آن بود که منطقه زبانی دارای یکنواختی فرهنگی بیشتری میباشد.
تأثیرات فرهنگی تجارت جهانی و بازار:
مطالعات و بررسیهای بعمل آمده بر روی جامعه روستایی هند در دهه های اخیرتوسط جامعهشناسان حکایت از آن دارد که فرهنگ مصرف روستائیان نیز تحت تاثیر عواملی چون انقلاب سبز در دهه 70 و پیوستن هند به فرآیند جهانی شدن از سال 1991 بشدت متحول شدهاست. بررسیهای به عمل آمده نشان می دهد که نوع تغذیه روستائیان به تدریج از سمت حبوبات وغلات به سمت محصولات لبنی و گوشتی در حال افزایش بوده است. از لحاظ مصارف انرژی نیز با وارد شدن برق این بخش دچار تحولات ساختاری گردیده است.
نویسنده حتی به بررسی نوع تغییر و تحولات رخ داده در نوع پوشش روستائیان و شهر نشینان هند در سالهای اخیر پرداخته است . برای مثال در مورد زنان پوشش از ساری به سمت شلوار جین افزایش داشته است.
جهانی شدن ارتباطات، رسانه و فرهنگهای محلی:
مهمترین بعد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جهانی شدن در پیشرفتهای تکنولوژیک درعرصه ارتباطات منعکس گردیده است. رسانه های الکترونیک ارتباطی مانند رادیو، تلویزیون، شبکه های رایانه ای، ماهواره ای، خدمات تلفن و موبایل، پست الکترونیک و شبکه اینترنت ازجمله بارزترین آنها محسوب می شوند که هند طی دهه اخیر سرمایه گذاری وسیعی را بر روی این بخشها انجام داده است . چرا که پیشرفت در این بخش منجر به پیشرفت در امور بانکداری، بازرگانی و مدیریت میگردد . در حال حاضر ارتباطات شخص با شخص، شخص با گروه و گروه با گروه در عرصه جهانی بسیار تسهیل گردیده است . این تکنولوژیها بعضا حاکمیت ملتها را نیز درهم نوردیده اند و به اشخاص انتخابات بسیار فراوانی را در عرصه زندگی شخص و فرهگی آنها ارائه می کنند.
فاکتورهای زمان و مکان تحت تاثیر پیشرفتها دچار تغییر وتحولات عمده ای گردیده اند.
فصل سوم:
آیا جهانی شدن خطری برای فرهنگهای محلی محسوب می شوند؟
اصل تنوع و کثرت عبارت از این است که هویت جهان هستی بر پایه گوناگونی، تنوع و تفرق پدیده ها استوار گردیده و به عبارتی دیگر وحدت نظام خلقت مبنی بر کثرت پدیده های آن است. از این رو تنوع فرهنگی نواحی جغرافیایی جهان به عنوان یک ویژگی ذاتی هرگز از میان رفتنی نیست و انسان ها درون جوامع مختلف فرهنگی هر یک دارای هویت خاصی اند که سازنده سناسنامه آنهاست. ویژگی قومی هر گروه اعم از محلی یا یک قوم و حتی یک ملت حاصل نحوه ترکیب خصوصیات فیزیکی یا نژادی آنان با محیط جغرافیای از یک سو و پیشینههای تاریخی تمدنی آنها از سوی دیگر است. این خصیصه ها از منظر شکلی، متنوع و گوناگون و به مانند شبکه ای از حوزههای جغرافیایی متداخل اند که همچون موزاییکی سطح کره زمین را پوشانده است.
در عین حال هنگامی که از جامعه بشری به عنوان کلیتی نظام یافته صحبت می شود، منظور از آن مجموعه انسانهای متشکل در همین حوزه های جغرافیایی است که ضمن داشتن هویتی خاص در قالب کلی وحدت یافته اند.
اصل دیگر اصل تحول پذیری است که مبتنی برتغییر پذیری مستمر پدیده های نظام هستی است. بدین معنی که هیچ پدیده ای هر چند پایدار در طول زمان ثابت نمی ماند و بر اثر تغییرات تدریجی، دچار تحول می گردد.
بر پایه این اصل، فرهنگها علی رغم تنوع آنها هرگز شکل ثابتی نداشتهاند و همواره در طی زمان دچار تغییر و تحول میگردند. از این رو، فرهنگهای گوناگون به موازات تغییر در ساختارهای اقتصادی – اجتماعی و نیز ارتقای سطوح فناوری و دگرگونی در باورها، ارزش ها و دانش ها از یک سو و تاثیر دیگر فرهنگها همواره از سوی دیگر دچار تغییر و دگرگونی مداوم هستند.
اصل تعامل به این نکته باور دارد که به موازات پیشرفت فناوری ارتباطات و گسترش روز افزون شبکه های اطلاعاتی برخورد میان حوزههای فرهنگی با یکدیگر به نحوه چشمگیری افزایش یافته که حال این تقابل چیزی جز تسلط فرهنگها با نفوذ و مدرن بر فرهنگهای سنتی نبوده است.
با این حال از سوی دیگر جهان امروز شدیداً درگیر پیامدهای جریان منطقه گرایی در عرصه های مختلف فرهنگ و سیاسی است . به نحوی که بر خلاف ادعای طرفداران نظریه نوسازی و تغییر اجتماعی که معتقدند, منطقهگرایی ویژگی خاص جوامع سنتی و غیر صنعتی است و به تدریج با روند یکپارچه سازی جهانی و توسعه اقتصادی – اجتماعی سنتی, تمایلات منطقهگرایی نیز در آنها روبه ضعف می گذارد.
هم اکنون شاهد نمونههای واضحی از روند محلی گرایی سیاسی، نه تنها در میان جوامع در حال توسعه آسیا و آفریقا بلکه در بین کشورهای پیشرفته صنعتی هستیم.
فصل چهارم : تغییرات اجتماعی
تعیین میزان و درجه تغییر فرهنگی جامعه هند نیازمند بررسی مسیر حرکت و نوع تغییرات اجتماعی میباشد از این لحاظ نویسنده سعی کرده است تا در این بخش به بررسی مسیر حرکت این تحولات طی 50 سال گذشته در هند بپردازد. فرآیند بهسازی وضعیت زنان نیز از ابعاد فرهنگی و اجتماعی این قبیل تغییرات محسوب میگردد.
نویسنده با پیش کشیدن بحث ایدئولوژی اهمیت آن در فهمیدن کشش و جذابیت ایدئولوژی غرب برای طبقه جوان هند توضیح میدهد. مهمترین اصول بنیادین این ایدئولوژی مدرنیزاسیون و دیگری غربگرایی است.
در میان رهبران هند نوین گاندی و نهرو هر یک ایدئولوژیها متفاوتی را در زمینه مدرنیزاسیون رهبری کردند. با این حال در ذهنیت هر دوی این رهبران مدرنیزاسیون نه به معنی تبعیت بی چون و چرا از غرب بود و نه به معنی کنار گذاشتن تمامی سنتها. از دیدگاه آنها مسلماً آن بخش از سنت که در دنیای امروز منسوخ محسوب شده و در مقابل اصول انسانی میایستد باید کنار گذاشته شود. برداشت اینها از سنت تنها بر پایه متون و اصطلاحاً متن محور نبود, بلکه سنت مشتمل بر تمامی آداب و رسوم زنده مردم از جمله دهاقین, قبایل و اقلیتها میگردد. نهرو هتمام زیادی در جهت حفظ و رشد سنتهای فرهنگی این چنینی به خرج داد.
سؤالی که نویسنده در این مبحث به آن میپردازد این است که آیا اساساً فرآیند مدرن شدن بدون غربی شدن امکان پذیر است؟
برخی از نویسندگان بدین شکل بین این دو پدیده تمایز قائل شدهاند که اساساً غربی شدن مشتمل بر راه و روش زندگی و لوازمات آن است که محسوس و قابل دیدن میباشد لکن مدرنیزاسیون پدیدهای است ذهنی و فکری که بیشتر صبغه ایدئولوژیک دارد. بدین لحاظ جریان مدرنیت بر پایه عقلانیت نوین میباشد.
تداوم, هویت و تغییر:
نویسنده در ادامه این پرسش را مطرح میکند که اساساً چرا جوامع مختلف با وجود رخداد فرآیند غربی شدن و مدرنیزاسیون هنوز بسیاری از عوامل و فاکتورهای به اصطلاح سنتی خود را حفظ کردهاند؟ حتی در برخی جوامع مانند هند ریشههای سنتی چنان قدرتمند هستند که قانونگذاری نیز نتوانسته است از تداوم برخی آداب و سنن جلوگیری نماید.
مقاومت در برابر تغییر در برخی موارد منجر به اغتشاشات اجتماعی نیز گردیده است. نویسنده البته با این نقطه نظر که فرهنگ سنتی هند با فرهنگ و تمدن غرب بطور کلی متعارض است را رد میکند و بر نقطههای اشتراکی زیادی که در فرهنگ سنتی هند وجود دارد و با مدل غربی آن مشابه میباشد اصرار میورزد.
آداب و رسوم سنتی غربی:
فرهنگ سنتی هند فرهنگی فرا این جهانی میباشد به عکس فرهنگ غرب که فرهنگی این جهانی و مادی محسوب میشود. فرهنگ سنتی هند بیشتر مبتنی بر تأکید بر خانواده و نظام کاستی میباشد. گرچه فلسفههای ماتریالیستی در تاریخ فلسفه هند وجود داشته است ولی هیچگاه این فلسفهها بر ذهنیت عموم مردم غلبه پیدا نکرد.
پیشتر مطالعه فرهنگ و شناخت جامعهشناختی هند بیشتر مبتنی بر متون و کتابها بود ولی امروزه انجام مطالعات منطقهای و تحقیقات میدانی جامعه شناسان را به واقعیات نزدیکتر ساخته است.
آغاز روند مدرنیزاسیون و شهرنشینی منجر به تغییرات بنیادین در نظام ارزشی طبقه متوسط شهری شدهاست. 40 سال برنامهریزی در جهت توسعه اقتصادی توسط دولت منجربه ایجاد یک طبقه متوسط شهری گردیده است. بخش وسیعی از این طبقه شهری را جوانان تشکیل میدهند. با توجه به برخوردار شدن حق رای برای سنین 18 تا 21 سال این بخش از جامعه هند در صحنهسیاسی نیز صاحب قدرت و تأثیر فراوانی است و تغییرات در نظام فکری و ارزشی این بخش از جامعه هند تأثیر مستقیم بر صحنة سیاسی این کشور دارد. این واقعیت نیز نباید نادیده گرفته شود که تنها یک سوم جمعیت هند شهرنشین هستند و گرچه نرخ شهرنشینی در هند روبه گسترش است ولی درصد روستانشینان از شهرنشینان هند بسیار بیشتر میباشد. ایالتهایی نظیر بیهار, اوریسا و آسام تنها از 15 درصد جمعیت شهری برخوردارند. در پنجاب, ماهاراشترا, گجرات, تامیل نادو و کارناتاکا تنها 30 درصد در شهرها زندگی میکنند. بطور قطع هند هنوز یک جامعه روستایی است و ماهیت شهرنشینی آن منطقهای و محدود میباشد. مراکز شهر نشینی هند در شهرهایی مثل دهلی, کلکته, مدرس, بمبئی و بنگلور متمرکز میباشد.
شکی نیست که این شهرها شاهد رشد یک خرده فرهنگ به ویژه در میان نسل جوان این شهرها میباشد. ترجیح غذاهای غربی, تغییر در روابط جنسی, هنر و موسیقی از جمله موارد بارز شکلگیری این خرده فرهنگ جدید میباشد.
جوانان روستایی در اثر نبود تکنولوژی مورد نیاز و عدم درآمد مکفی برای زندگی خود دست به مهاجرت به این شهرهای بزرگ میزنند. گرچه بسیاری از آنها در اثر انقلاب سبز دچار زمین و ثروت شدهاند.
از دیگر زمینههایی که در اثر فرآیند مدرنیزاسیون دچار تغییر و تحول عمده گردیده است بخش زنان میباشد.
فصل پنجم: اسطوره, تاریخ و خرد
فرهنگ و ملتسازی در هند
رابطه فرهنگ و ملتسازی بدون تجزیه و تحلیل تأثیر نسبی سه عامل اسطوره, تاریخ و خرد امکان پذیر نیست. متأسفانه هنوز بر سر تعریف فرآیند ملتسازی توافقی بین اندیشمندان وجود ندارد. عوامل تاریخ, علم و منطق فاکتورهای مرکزی تجدد هستند که همگی در فرآیند ملتسازی مشارکت دارند.
واقعیت این است که اسطورهها هرگز نمیمیرند و حتی در عصر تجدد اسطورهها به اشکال بدیعی به حیات خود ادامه میدهند مثال بارز تداوم حیات اسطورهها در عصر مدرنیته آگهیهای بازرگانی شبکههای تلویزیونی میباشد که همه ما میدانیم بسیاری از آنها تا چه حد با واقعیات روزمره زندگی فاصله دارند ولی شرکتهای بازرگانی برای فروش کالاهای خود به این دست از شگردها پناه آوردهاند. حتی جهان علم و دانشمندان ما نیز از اسطورهها جدا نیستند و کم و بیش با این اسطورههای کهنه و نو زندگی میکنند.
برای مثال جهان شاهد بود که چطور اسطوره برتری نژاد آریایی منبع و الهام بخش محققین و دانشمندان برای انجام تحقیقات و نوشتن کتابها و مقالات علمی در این باب گردید. ملت پدیدة بسیار پیچیدهای است که تعریف آن نیز مانند تعریف ذهن در فلسفه بسیار مشکل میباشد و ممکن است که آن را بر اساس مبانی کاربردی تعریف نمود. ملت یک فرآیند است فرآیندی که از نظر جامعهشناسان ملتسازی نامیده میشود. مسأله مهم در مورد هند این است که بر اساس تعاریف متعارف و شناخته شده ملت در علوم سیاسی بسیار مشکل است که اساساً مردم هند را یک ملت نامید. مشترکاتی که از نظر دانشمندان علوم سیاسی نیاز است تا به یک مجموعه ملت اطلاق گردد تقریباً هیچ یک در هند وجود ندارد. زبان مشترک, دین مشترک, فرهنگ مشترک از مهمترین این مؤلفهها میباشند. تنوع و تکثر فرهنگی موجود در جامعه هند برخی از دانشمندان را به شک میاندازد که هند را به عنوان یک ملت بر اساس تعاریف شناخته شده محسوب کنند. با اینحال براساس تعاریف جدید از ملت در علوم سیاسی نوین حتی اگر هیچ یک از این عوامل وجود نداشته باشد ولی مجموعهای از افراد واقع شده در یک منطقه جغرافیایی خاص خود را ملت احساس کنند. ( احساس همبستگی ملی) از نظر دانشمندان همین عامل برای ملت محسوب کردن آنها کافی میباشد و شاید لازم نباشد دنبال دیگر مشترکات زبانی, دینی, فرهنگی بود.
فصل ششم: مشروعیت زبان و هویت
موقعیت زبان اردو و مسلمانان در هند پس از استقلال
زبان اصلیترین نقش را در تبیین هویت یک جامعه ایفا میکند و این خصیصه تنها به مسلمانان اختصاص ندارد. جهت و عمق آن به وسیله یک سلسله شرایط مشخص تعیین میشود. تاریخچه شرایطی که مسلمانان پس از استقلال تحت آن قرار گرفتند, شرایط اجتماعی _ اقتصادی و محرومیت نسبی آنها نسبت به دیگر اقشار جامعه هند, نقش رهبری و ساختار و کاربرد آن و حرکتهای ایدئولوژیک و فرهنگی وابسته در داخل این جامعه از جمله شرایط تعیین کننده در این مسأله میباشند.
جدایی هند و پاکستان از یکدیگر بلافاصله پس از استقلال تأثیر شدیدی بر مسلمانان هند برجاگذاشت و ابعاد ساختاری – اجتماعی و روانشناسی آنها را به شدت تغییر داد.
جمعیت زیادی از نخبگان, طبقه متوسط و بازرگانان به پاکستان مهاجرت نمودند. مسلمانانی که در هند باقی ماندند همواره به چشم عوامل پاسخگو به جدایی هند و پاکستان نگریسته شدند. این مسأله باعث گردید که بسیاری از مسلمانان احساس مبرم کنند و با توجه به نقش رهبری مسلمانان در این دوره مسلمانان دچار اضطراب ذهنی بیشتر نیز گردیدند. در دهه اول پس از استقلال هویت مسلمانان همچنان سرکوب شده باقی ماند تا اینکه رهبران مسلمانان با تأکید بر سیاستهای زبانی و آموزشی زبان اردو و شالودههای هویت مسلمانان در هند را پایهریزی نمودند. مسلمانان کم کم بر حس کم اعتمادی به دلیل نفوذ روز افزون خود در صحنه سیاسی غلبه نمودند.
بر اساس آمار و ارقام موجود تعداد 4635 جماعت در هند وجود دارد که 584 آنها از مسلمانان میباشند. آرناچال پرادش و میزورام از استثنائات هند هستند که هیچ جماعت مسلمانی در آنها گزارش نشده است.
در ایالتهای گوآ, ناگارهاولی و سیکیم هر کدام یک جماعت از مسلمانان و تنها ایالت گجرات 87 جماعت از آنها گزارش شدهاست. آمار برای تعداد جماعتهای مسلمانان در دیگر ایالتهای هند از این قرار است:
اوتار پرادش: 70
جامو و کشمیر: 59
راجستان: 44
بیهار: 41
دهلی: 30
بر اساس مطالعه انجام شده از تعداد 325 جماعت مسلمانان موجود در ایالتهای اوتارپرادش, راجستان, بیهار و دهلی, 162 مورد از آنها به زبان اردو تکلم میکنند.
عقب ماندگی آموزشی مسلمانان:
بیسوادی پدیدهای نسبتاً متداول در هند است چرا که قریب 50 درصد جمعیت این کشور بیسواد هستند این پدیده وقتی به جمعیت مسلمانان میرسد به مراتب ابعاد تاریکتری بخود میگیرد. در برخی مناطق مسلماننشین نرخ بیسوادی به 90 درصد نیز میرسد. زنان مسلمانان نیز در این میان وضعیت اسفباریتری دارند. در سال 1988 در حالی که نرخ سواد در هند 52 درصد بود این نرخ در میان مسلمانان تنها 42 درصد جمعیت را پوشش میداد. درصد هندوهایی که دبیرستان را تمام کردهاند 4/3 درصد است در حالیکه این نرخ در میان مسلمانان به 2/1 درصد کاهش مییابد. درصد فارغالتحصیلان هند و 9/7 درصد و مسلمانان 3/2 درصد میباشد.
عقب ماندگی آموزشی – علمی مسلمانان دوشادوش عقب ماندگی اقتصادی آنها حرکت میکند. مسلمین درمیان اقلیتهای هند بدترین وضعیت را بخود اختصاص دادهاند.
وضعیت زبان اردو
وقایع جدا شدن هند و پاکستان و تأثیرات روانی ناشی از این واقعه موقعیت زبان اردو را پس از استقلال هند به شدت تحت تأثیر قرار داد. این مسأله از دیدگاه ناظران سیاسی به عنوان مسألهای احساسی و فرقهای ارزیابی شدهاست.
از زمان حکومت بریتانیا در هند زبان اردو و از حوزة امور حکومتی و اداری به حاشیه رانده شد و علیرغم تأسیس موسساتی بسیار برای آموزش و گسترش زبان اردو تغییر محسوسی در وضعیت این زبان ایجاد نگردید.
هنوز زمان زیادی از استقلال هند نگذشته بود که اختلاف نظر برسر استفاده از چه نوع الفبایی برای تحریر زبان اردو (الفبای عربی و یا الفبای هندی) به درگیریهای سیاسی دامن زد و به محور منازعات و مشاجره گروههای هندو و مسلمان دامن زد. جدا شدن پاکستان از هند حساسیت در تمامی دوران پس از استقلال بر این دست منازعات و مشاجرات سایه افکنده بود. در نهایت مسلمانان خواست خود مبنی بر تحریر زبان اردو با الفبایی منشعب از الفبای عربی را تحمیل نمودند و پس از آن به گسترش و ترویج این زبان از طریق مراکز آموزشی وابسته به خود پرداختند که در این مسیر نیز به موفقیت چندانی نایل نشدند.
واقعیت آن است که نسلهای جدید مسلمانان (بسیاری از دختران و پسران) جوان تنها به زبان اردو تکلم میکنند و به دلیل عدم آشنایی به الفبای زبان اردو و قادر به تحریر آن نمیباشند مگر آنکه آن را در موسسات ویژه آموزش زبان اردو و بصورت مجزا فرا گرفته باشند.
واقعیت این است که عقبماندگی مسلمانان در سایر عرصهها بر وضعیت زبان و ادبیات اردو نیز بیتأثیر نبوده است.
فصل هفتم:
نقش رهبری سیاسی در اصطلاح اقتصادی
رهبری سیاسی هند از دورة دولت ناراسیمها رائو از حزب کنگره سیاستهای اقتصادی درهای باز را در پیش روگرفت و به چندین دهه سیاستهای سوسیالیستی دولتهای نهرو, ایندراگاندی و راجیوگاندی پایان بخشید. در این مرحله هند با پیوستن به سازمان تجارت جهانی درهای بازارهای خود را به روی تولید کنندگان جهانی و شرکتهای چند ملیتی گشود و در عرض ده سال به پیشرفت عظیم اقتصادی دست یافت.
دولت مرکزی در ساختار سیاسی هند بر اساس اصول فدرالیسم که قانون اساسی هند بر آن استوار گردیده است اصلیترین وظایف خود را اصلاحات اقتصادی و تنظیم روابط سیاسی در سطح جهانی میداند.
در عین حال پیوستن به سازمان تجارت جهانی و اخذ وامهای مالی جهت بازسازی اقتصادی از صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی اقتصاد هند را در سالهای اخیر به شدت دگرگون ساخته است. انجام این اصلاحات در سطح کلان تغییرات مهم فرهنگی در ساختار اجتماعی هند منجر گردیده است.
امروزه اوج قرائت غالب جهانی شدن شرکتهای بزرگ تولیدی و بنگاههای عظیم تجاری, اعم از تک ملیتی یا چند ملیتی به رهبری سیاسی _ ایدئولوژیک آمریکا هستند.
واضح است که همة کشورهای در حال توسعه و کشورهای متعلق به بلوک شرق و جهان سوم سابق و حتی بخش زیادی از کشورهای اروپایی از جهانی شدن آسیب میبینند و نظام اقتصادی آنها تحت سلطة نظام اقتصادی دلخواه شرکتهای بزرگ سرمایهداری و شرکتهای چند ملیتی قرار خواهد گرفت و نظام سیاسی آنها نیز از نظام سیاسی به موازات نظام اقتصادی متأثر خواهد گردید. واقعیت آن است که ادغام چند شرکت اقتصادی فعال در حوزههای گوناگون از تولید صنعتی, تجارت, فرهنگ و رسانههای همگانی و ایجاد شرکتهای بزرگ چند ملیتی یا فراملیتی و نفوذ آنها به نقاط گوناگون جهان هرگز به معنای راستین کلمه جهانی شدن نیست.
فصل هشتم و نهم:
مدرنتیته, پلورالیسم و الیناسیون
این که در آینده نوعی عامگرایی همه ما را به هم پیوند دهد امری غیر ممکن نیست امّا از دست رفتن اصالتها با نوعی ترس همراه است برخی از اندیشمندان را در هند بر آن داشته است که از یک نوع چند گانگی فرهنگی دفاع کنند که طی آن ضمن اینکه ما میکوشیم دیگران را بشناسیم تفاوتهای فرهنگی خود را حفظ کنیم.
واقعیت این است که چند فرهنگ گرایی شروع خوبی است برای تفاهم و تساهل برای شناختن دیگران, امّا نباید همین جا متوقف شویم. تنوع و پیچیدگی طبیعی و انسانی در جهان یک قاعده است و بدون آن جهان فاقد پویایی و ملال آور خواهد بود.
هند از اقوام متعددی تشکیل شده که هر کدام دارای هویت خاص جغرافیایی و فرهنگی هستند که معرف گروه قوی آنان است. ساخت نا همگون اقوام در هند راهبرد خاصی را میطلبد با بتوان در جهت توسعه پایدار انسانی آن را هدایت نمود. از حال حاضر از نظر جغرافیای سیاسی, سازماندهی فضای سیاسی ایران با ساختار افقی سرزمین همخوانی ندارد و به تبعیت از این شرایط, توزیع نامناسب قدرت و منابع سبب نابرابری نواحی قومی شدهاست. این عوامل سبب در حاشیه قرار گرفتن و انزوای برخی اقوام و ایجاد نظام سلسله مراتب در ساختار اقتصادی, سیاسی و فرهنگی قومی در هند شدهاست. اقوام هندی این نابرابری را به گونه عینی و ذهنی درک میکنند و بدان معترضاند در حال حاضر هر چند در هند منازعات قومی به شکل عینی وجود ندارد امّا نابرابری و عدم تعامل قومی بحران زندگی است که از یک سو وحدت سرزمینی کشور را تهدید میکند و از سوی دیگر عامل باز دارنده توسعه محسوب میگردد.
فرآیند مدرنیزاسیون در دهههای اخیر منجر به رشد و گسترش پدیدة جامعهشناسی و روانشناسانه الیناسیون و یا خود بیگانگی در لایههایی از جامعه هند گردیده است.
اساساً جامعه هند بدلیل ویژگیهای منحصر به فرد خود از وضعیت بهتری نسبت به سایر کشورهای در حال توسعه بهرهمند است. تکثر فرهنگی, تکثر زبانی و تکثر ادیان و تعامل تاریخی آنها با یکدیگر منجر به پیدایش فرهنگ و تمدن مستحکم و غنی در شبه قاره هند گردیده است. با این وجود جامعه هند صد در صد در برابر پدیده الیناسیون ایمن نبوده است.
برخی از متفکرین هندی مدرن شدن را معادل غربی شدن میانگارند و براین باورند که هند برای پیمودن را تجدد مجبور است تمام مولفههای فرهنگی, سیاسی و اقتصادی _ اجتماعی غرب را بپذیرد برخی دیگر از متفکرین قائل به حق انتخاب در برابر مدرنیته هستند و بر آن هستند که میتوان دست به انتخاب مولفههازد.
الیناسیون که یکی از اشکال منفی تغییر در جوامع جنوب و کشورهای به اصطلاح در حال توسعه است به معنی خود بیگانگی فرهنگی افراد میباشد. انسان الینه شده, انسانی است که درون خالی شده و با خویشتن و ریشه خود بیگانه میباشد. فرآیند فعلی جهانی شدن حاکم بر هند در واقع نه یک روند طبیعی, بلکه به مثابه یک طرح اجباری است که ناگریز در صورت موفقیت موجب از خود بیگانگی, النیاسیون و هویت زدایی کشورهایی میشود که بی توجه به ساختار ویژة سیاسی – فرهنگی – اقتصادی – جغرافیایی – اجتماعی خود تسلیم کشورهای منادی این گونه جهانی شدن میشوند.
این گونه جهانی شدن با ایجاد نیاز کاذب و تحمیل الگوی مصرف و فرهنگ دلخواه خود از طریق تبلیغات گسترده با بهرهگیری از ابزارهای گوناگون روانی – سیاسی – فرهنگی به ایجاد سلایق غیر اصیل در حوزههای گوناگون و نفی همه سنتهایی که در عرصههای مختلف میتوانند موانعی بر سر راه این الگوی مصرف ایجاد کنند میپردازد.
سلطه یک نظام سیاسی – اقتصادی خاص با جنگ یا کشورگشایی با دیپلماسی و تحمیل وتسلیم دیگر کشورها هرگز به معنای جهانی شدن نیست و مقاومت و مبارزة طبیعی ابتاع آن کشورها بر متن تناقضات و تضادهای عوامل گوناگون نا همساز چنین سلطهای را از هم میپاشد.
فصل دهم و یازدهم :
اوقات فراغت و تغییر اجتماعی تغییرات جدید در هند
اوقات فراغات و چگونگی گذران آن به ویژه در میان نسل جوان هند باعث پیدایش تغییرات اجتماعی جدید در جامعه هند گردیده است. چگونگی گذران اوقات فراغت در شهرهای بزرگ هند و برای طبقه متوسط هندی در سالهای اخیر دگرگون شدهاست.
در شهرهای بزرگ نظیر دهلی, بمبئی, کلکته, پونا, بنگلور و حیدرآباد چگونگی گذران فراغت اشخاص به ویژه نسل جوان در دهههای گذشته دچار تحولات اساسی شدهاست.
تلویزیون هنوز یکی از اصلیترین راههای گذران اوقات فراغت در میان تمامی اقشار در هند میباشد و بسیاری از تغییرات و تحولات فرهنگی از طریق کانالهای تلویزیونی هندی و خارجی و آگهیهای بازرگانی به جامعه القا گردیده است. مصرف گرایی محور اصلی این پیامهای بازرگانی را تشکیل میدهد.
دیگر روشهای گذران اوقات فراغت کلوپهای رقص و آواز و سینماها میباشند. موسیقیهای غربی در سالهای اخیر بشدت در جامعه فراگیر شده و تقاضای زیادی برای آن وجود دارد. گرچه این مسأله باعث کاهش هواخواهی و محبوبیت فیلمها و موسیقی هندی نشده است واین هر دو پا به پای یکدیگر در میان اقشار مختلف هوا خواه دارند و مردم از هر دوی آنها لذت میبرند. یکی از اهرمهای مهم مدرنتیته از طریق همین شیوههای مدرن گذران اوقات فراغت میباشد.
امروز فرآیند جهانی شدن باشتاب روز افزونی در حال عبور از مرزهای سیاسی, محدودههای فرهنگی و حتی حریمهای خانوادگی و فردی است. این پدیده با بهرهگیری از آخرین فناوریهای ارتباطی و شبکههای پیچیده اطلاعاتی, کلیه ساختارهای سنتی مناسبات اجتماعی و الگوهای رفتاری را به ویژه در سطح جوامع سنتی مورد تهدید قرار داده است.
این پدیده به عنوان یک اندیشه ریشه دار تاریخی و آرمانی مقدس همواره ذهن بسیاری از اندیشمندان و فلاسفه را در دورههای مختلف تاریخی به خود مشغول داشته است.
در حال حاضر مقوله جهانی شدن نه یک ذهنیت اتوپیایی بر خاسته از اندیشه فلاسفه است و نه محصول تمایل فرد یا گروهی خشونت طلب در اشغال سرزمین اقوام گوناگون بلکه به مثابة فرایند جهت داری است که به طریقی آرام و نافذ امّا مستمر و قاطع به منظور یکسان سازی الگوهای اقتصادی, سیاسی, اجتماعی و فرهنگی جوامع گوناگون و نیز دگرگون ساختن ساختارها و شیوههای زندگی سنتی انسانها عمل میکند.
نظر شما